برگ طلاي
هیچ وقت به خودت مغرور نشو
برگ ها همیشه وقتی می ریزند
که فکر می کنند،طلا شده اند
.خوش اومدی عزیز نظر یادت نره.
دارم از دوری تو دق میکنم حالیت نیس
اون که میمیره برات خوده منم حالیت نیس
من میخوام تا همیشه کناره تو بمونم
اما تو نمیزاری حرف بزنم حالیت نیس
عشقه منی حالیت نیس
عمره منی حالیت نیس
همش میخوای بری ازم دل بکنی حالیت نیس
توی قلبه من فقط جایه توئه حالیت نیس
آآآآآآآهای شما
که همه دنیای عشقتون هستید
و اونم به داشتن شما افتخار میکنه...
و حاضر نیست شما رو با هیچکس بهتری عوض کنه...
هیچی فقط خوش به حالتون! ...
تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی
تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی
عشق، تصمیم قشنگی ست، بیا عاشق شو
نه اگر قلب تو سنگی ست، بیا عاشق شو
آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست
شوق پرواز تو رنگی ست، بیا عاشق شو
آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من. میبینی که من نیز مثل تو خسته ام ، میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام. آهای مسافر خسته من ، عاشق دل شکسته ات شده ام ، ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام.
متنفـــــــرم از اون آدمـــــایی کـــه...
نــــقاب ایمــــان بـــــــه چهرشــــون زدن
ولــــــی خـــــــیانت کردن
جـــــزء وعـــده هــای عـــذایی شـــونه!!!
************
در میان گونه گونه مرگ ها
تلخ تر مرگی ست، مرگ برگ ها
زان که در هنگامه ی اوج و هبوط
تلخی مرگ ست با شرم سقوط
وز دگر سو٬ خوش ترین مرگ جهان٬
-زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-
رو به بالا و ز پستی ها رها
خوش ترین مرگی ست، مرگ شعله ها ...
گاه می اندیشم چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم...
همین مرا بس است که کوچه ای داشته باشم و باران...
خدا ما رو برای هم نمیخواست .. فقط میخواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمهی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمیخواست .. خودت دیدی دعامون بیاثر بود
چه سخته مال هم باشیم و بیهم .. میبینم میری و میبینی میرم
تو وقتی هستی اما دوری از من .. نه میشه زنده باشم نه بمیرم
نمیگم دلخور از تقدیرم اما .. تو میدونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید میرسیدیم .. داره رو دست ما میمیره این عشق
دیوانه ای هستم
با جیب های پر از قلوه سنگ؛
شهر از من به پس کوچه ها پناه برده است!
هر پنجره ای
که قاب چهره ی خندانت نشود،
فرو خواهد ریخت!
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد
ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد
در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی
از هزاران گل گلی همچون شما پیدا نشد
میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره
چون بدون این که خیس بشی احساسش میکنی
مث گریه کسی که خیلی دوسش داری
همینطوره مگه نه؟
ازطرف دوست خوبم (آرتمیس)
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو همه بود و نبودم تو همه شعر و سرودم
!!من و یک لحظه جدایی ؟؟ نتوانم
بی تو من زنده نمانم ...
یک روز وقتی به گل نیلوفری نگاه می کردم ترس تموم وجودم رو فرا گرفته بود که شاید یه روزی منم مثل گل نیلوفری تنها بشم...
حالا که فکر می کنم میفهمم که گل نیلوفری مغرور نیست بلکه خودشو وقف مرداب کرده............
باد می وزد …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دوست داشتن بهترین شکل مالکیت
و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خوب گوش کردن را یاد بگیریم…
گاه فرصتها بسیار آهسته در میزنند . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر یک روز هیچ مشکلی سر راهم نبود ، میفهمم که راه را اشتباه رفته ام . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی از شادی به هوا میپری ، مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مهم بودن خوبه ولی خوب بودن خیلی مهم تره . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
فراموش نکن قطاری که ار ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد
ولی راه به جائی نخواهد برد . . .
بیش ترین عشق جهان را به سوی تو می آورم
از معبر فریادها و حماسه ها
چرا كه هیچ چیز در كنار من
از تو عظیم تر نبوده است
كه قلبت
چون پروانه ای ظریف و كوچك و عاشق است
کـاش هنــوز بچـّهـ بودیــمـ
لـااقل شبهــا عروســـک بغل میکردیـــمـ تا خوابمــان ببرد......
حـالـآ گوشــــــی رآ و یــک دُنیــا انتظــــــــآر...!!!
تاثـیـرگُـذارتـریـטּ قـانـوטּ زنـدگـے مـטּ ،
قـانـوטּ { ڪہ نـبـایـכ } بـوכ !
عـاشـقِـ ڪسـے شـכمـ ؛ ڪـہ نبـایـכ !
כستـاטּ یـخ زכه امـ ، دستـاטּ تـبـכار اویـے را طـلبـ ڪـرכ ؛ ڪـہ نـبـایـכ !
כلـمـ بـودטּ آنـے را خـواستـ ؛ ڪـہ نـبـایـכ !
اشڪـ هـایـمـ بـہ یـاכ ِ ڪسـے سـرازیـر شـכنـכ ؛ ڪـہ نـبـایـכ !
میـدانـمـ . . . ایـراכ از مـטּ بـوכ ....
ڪـاش میـشـכ ایـטּ روزهـا ، ڪـمـے مــُرכ
" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..
بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ
با این همه بنــد
چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" .."
آمده ام بازتاي بهار ببينم
محو تماشا برابرت بشينم
گاه چو برقي به خرمن تو در افتم
گاه چو نسيمي گلت ز شاخه بچينم
غارتي بوسه بوده ام من و ديريست
كان گل سرخ درشت را به كمينم
چشم بو توفان عشق داده – تو ايني
عاشق توفان چشم دوست – من اينم
تا نظرم از همه بلندترين اين است
من چه كنم كز همه تورا نگزينم؟
داو نخستين به نقد جان زده ام من
عاشقم آري من و پاك باز ترينم
در سفر انقراض سلسله عشق
از جرس خسته. باز پسينم
سال عشق
وقتي كه سال عشق تحويل مي شود
در من هر آنچه غير غير تو تعطيل مي شود
يكباره با نگاه تو شيطان بد سرشت
تغيير چهره داد و جبريل مي شود
با هر جوانه اي كه دل عشق مي زند
يك سوره از نگاه تو ترتيل مي شود
از شهر دل بريده و برنو به دست مرد
از نو سوار غيرتي ايل مي شود
ساعت حدود بغض و سكوت است انتظار
با گريه سال عشق تو تحويل مي شود
./تنــهایی را بوسه میزنم
بهتــر است از بودن کنار آدم هـایی که با شناختن رگــ خوابــت
احــساست را تــکه تکه می کنند ./
ميروم شايد كمي حال شما بهتر شود
ميگذارم با خيالت روزگارم سر شود
از چه ميترسي برو ديوانگيهاي مرا
آنچنان فرياد كن تا گوش عالم كر شود
ميروم ديگر نميخواهم براي هيچ كس
حالت غمگين چشمانم ملالآور شود
بايد اين بازندهي هر بار – جان عاشقم –
تا به كي بازيچه اين دست بازيگر شود
ماندنم بيهوده است امكان ندارد هيچ وقت
اين منِ ديرينِ من يك آدم ديگر شود
عشق اگر عشق باشد ؛ هم خنده هایت را دوست دارد ، هم گریه هایت را …. هم شادی ات را دوست دارد ؛ هم غم هایت را … هم لحظه های شادابی ات را…
دوستت دارم !
گفتنش ساده است
شنیدنش هم
اما فهمیدنش
دشوارترین کارِ دنیاست این روزها
اما همین دشواری زیباست !
زیباست برایِ خاطرِ اطمینانِ دلت
که بفهمد
هر آواره ای عاشق نیست
هر رهگذری مجنون
و تو لیلیِ خاطره هایِ هرکس نخواهی بود !
دوستت دارم ساده ترین دشوارِ دنیاست
برایش باید از
من
گذشت
باید به
ما رسید
باید به
عشق
رسید
قصـــه من هنــوز تمــام نشـده …
نمیـدانم چرا کــلاغــم زود به خـــانه اش رِسیــد …!!
شانه ات کو؟
دنیایم باز به هم ریخته…
تنهـ ــ ــــــایــــﮯ
بـــﮯ خبـــــر نمــﮯ روב
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
یک همیشه یک است . شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد
باشد اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد .
یک نگاه . یک سرنوشت . یک خاطره . یکدوست
سردش بود .............
دلم را برایش سوزاندم
وقتی که گرمش شد"با
خاکسترش نوشت
"خدا حافظ"!!
اين منم رها شده بر دستان باد!
نشناخته قد راست كرده ام بر زمين چشيده ام طعم گس بي كسي را چشيده ام غربت بي انتها را در ميان كسانم كشيده ام رنج تكرار را در درد بودن جنگيده ام براي بودن در مرگ نيستي شنيده ام نغمه هاي عاشقانه را در ميان پوچي نفرت نشسته ام در كنار جاده ي بي كسي ام نشسته ام در ميان حباب خيالاتم ، شايد روزي بيايي! نشسته ام به تماشاي كاخ روياهايم بنا شده بر دستان باد جستجو كرده ام جهان را در تمناي وجودت زندگي را در ميان واژه هاي بي مني زمان گم كرده ام! مي آيي آن هنگام كه بي نيازي دست ها فرياد كشد تو ميايي و چه دير ميايي ...تا واژه ي عشق را معنا كني..
در دلـــم یاد تو امشب عشـــق داری میکند اشک چشمان با دلم شب زنده داری میکند
دل که تنگ است کجا باید رفت؟ با که باید آمیخت؟ با که باید پیوست؟ دل که تنگ است کجا باید رفت؟ به در و دشت و دمن یا به باغ و گل و گلزار و چمن یا به یک خلوت و تنهایی امن دل که تنگ است کجا باید رفت؟ دل که تنگ است کجا باید رفت؟ پیر فرزانه ی من بانگ برآورد که این حرف نکوست: دل که تنگ است برو خانه ی دوست! شانه اش جایگه گریه ی تو سخنش راه گشا بوسه اش مرهم زخم دل توست عشق او چاره ی دل تنگی توست دل که تنگ است برو خانه ی دوست خانه اش خانه ی توست خانه ی دوست کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هر رهگذری محرم اسرار نگردد ، صحرای نمک زار ، چمن زار نگردد هرجا که رسیدی مکش طرح رفاقت ، هر کس که به تو یار وفادار نگردد . . . دوست دوست دوست لعنت به دوست......... لعنت به من.......... لعنت....... خدایا به دادم برس تا لبم، دگر نفس نمی رسد، ناله ام به گوش کس نمی رسد، می رسی به کام دل که بشنوی: ناله ای ازین قفس نمی رسد...! . . .
به خدا خسته شدم امشب بریدم خدایا دیدی چی کارم کردن؟دیدی؟میگذری ازشون؟ خدایا فقط میبینی؟! چرا هیچ کاری نمیکنی؟ به فریادم برس خدایا میدونی که دادبزنم صدام عرش کبریایتو میلزونه میدونی چی تو دلمه خدایا میدونی که؟!تو همه رو میدونی لااقل به تونباید توضیح بدم از همه بهتر میدونی که نابودشدم خدایا له شدم ببخشم؟ نمیشه دیگه نمیشه خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا وای که اگر میشنوی جوای بده چقدر؟! فقط بگو چقدر دیگه سکوت کنم لااقل حرف بزن سکوتت داره آزارم میده...... میشنوییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟ آره؟ انقدر کلمه تو ذهنم هست که نمیدونم چه جوری جمعشون کنم دارن پر پر میزنن که بیان بیرون بیان بیرونو بگن چهکردن این بنده هات با صاحابشون خدایا آدما پستن خیلی پست.... آخه چی بگم؟فقط دارم مینویسم شاید آروم بگیرم مثل اسفند رو آتیش شدم جلز ولزم دراومده دیگه
دلم می خواد داد بزنم ولی کو گوش شنوا دلم می خواد اشک بریزم ولی کو دیده ی بینا دلم می خواد بال بگشایم ولی کو آن پرنده ی زیبا
به هر کی حرفمیزنم آخر سر خودم محکوم میشم آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چراااااااااااااااااااااااااااااااا کم آوردممممممممممممممممممممممممممممممم میشنوی؟ نمیتونم دیگه من لیاقت امتحانای تورو ندارم سخته امتحانات به خدا سخته بسته دیگه خدایا نجاتم بده نمیتونم دیگه
میگن: زندگي مزه يک نمره بيست زير سر برگ دل است کهرسيده است به امضاي خدا انگار که زندگیه من به امضای خدا نرسیده .........! هیچ کس اشکی برای ما نریخت .. |